مجله زندگی ایده آل: هستی مهدوی، یاد گرفته نقشهای متفاوتی بازی کند. با نگاهی به کارنامه كاري او ميتوان، این را به راحتی فهميد. از دختری متفاوت در «سوت پایان» تا نقش یک دختر لال در «زبان مادری» که اتفاقا الان روی پرده سینماهاست. او در «مادرانه» هم در نقش دختری دبیرستانی که گرفتار اعتیاد شده، خوش درخشیده. در بحبوحه ضبط «مادرانه» با او از این سریال و زندگی شخصیاش حرف زدیم. متولد آذر است و به خوبی این جمله درباره زنان متولد این ماه درباره او هم صدق میکند: «عاشق مسافرت است و از هر موقعيتي براي انجام اين كار استفاده ميكند و اگر نتواند به مسافرت برود، ناآرامي خويش را با رفتن به سينما و گردش با دوستان ارضا ميكند»؛ با او بیشتر آشنا شوید.
![]()
رها از کجا آمد؟
تو در این سریال نقش رها را بازی میکنی که درگیر اعتیاد است. آن هم در سن کم. برای نزدیک شدن به این نقش چه کردی؟
من سر فیلم «سوت پایان» با دخترانی هم که اعتیاد داشتند، از نزدیک آشنا شدم. برای «مادرانه» هم همان تجربه کمکم کرد. از طرف دیگر در پیشتولید «مادرانه» یک آقا از کمپهای ترک اعتیاد به کمکمان آمد تا ما را با شرایط و ویژگیهای یک دختر معتاد آشنا کرد. در نهایت هم یکی از دوستانم که به دليل اعتیاد از همسرش جدا شده بود، خیلی به من برای ايفاي این نقش کمک کرد. البته معمولا من بزرگترین کمکم را از فیلمها میگیرم. برای همین قبل از شروع فیلمبرداری، فیلمهایی در این مضمون دیدم تا ذهنم آمادگی پیدا کند. اعتیاد، تنها مسئلهای است که من در زندگیام واقعا از آن میترسم. با اینکه کلا آدم نترسی هستم. من هر وقت کسی را ديدهام که اعتیاد داشته، از او فاصله گرفتهام.
اگر روزی یکی از نزدیکانت دچار اعتیاد شود، باز هم از او فاصله میگیری؟
(فکر میکند) من مطمئنا همه تلاشم را میکنم که او را از این گرفتاری نجات دهم. ولی متاسفانه عقیدهای به ترک واقعی ندارم. ترک، مال موتور و دوچرخه است (میخندد).
عاشق نجوم هستم
گفتی آدم نترسی هستی. کلا اهل هیجان هستی؟
خیلی؛ کار من، یعنی بازیگری، خودش سراسر هیجان و ماجراجویی است چون هر بار درگیر حسی با کاراکتری میشوی که خیلی متفاوت است و باید کشفش کنی ولی از وقتی درگیر سینما شدم، زندگیام از حالت عادی خارج شد.
چه ماجراجوییهایی قبلا داشتی؟
من قبلا نجوم کار میکردم و اکثرا خانه نبودم و در بیابان و کویر سفر میرفتم. خیلی نجوم را دوست دارم چون خیلی اتفاقات جالبی در این فضا میافتد اما متاسفانه 4،3 سال است دیگر فرصت پرداختن به نجوم را نداشتهام.
وقتهای خالیات را چه کار میکنی؟
من تقریبا در تمام وقتهای خالیام، فیلم میبینم. متاسفانه کتاب خواندنم کمی کم شده. ورزش هم میکنم.
ورزش خاصی را دنبال میکنی؟
ورزشکار حرفهای نیستم اما بدنسازی، شنا و سوارکاری میکنم. ورزش برایم، بیشتر حکم تفریح دارد.
![]()
بعد از «مادرانه» خانوادهها حساس شدهاند
در «مادرانه» رها، دختری است که با خانوادهاش درگیر است. خودت ارتباطت با پدر و مادرت چطور است؟
پدرم فوت شده و من با مادر و برادرهایم زندگی میکنم. ارتباط خیلی خوبی هم با آنها دارم.
نظر آنها درباره کارهایت و مخصوصا «مادرانه» که در حال پخش است، چیست؟
هم مادر و هم برادرم مشوق من در این کار هستند. من برعکس خیلیها اصلا با خانوادهام سر مسئله بازیگر شدن و کار سینما مشکل نداشتم. اصلا دوست داشتند که من فعالیت هنری داشته باشم ولی مادرم کمی به دليل نقشم در «مادرانه» اذیت شده. به هر حال شاید برایش سخت باشد که من را در قالب یک معتاد ببیند. برادرم هم هر شب «مادرانه» را دنبال میکند و میگوید دوستانش معتقدند خانوادههایشان بعد از پخش «مادرانه» بیشتر روی رفتارها و رفت و آمدهایشان حساس شدهاند (میخندد). البته راست هم میگوید. در شبکه اجتماعی هم متوجه چنین بازخوردی شدم. البته من از زاویه مثبت به این ماجرا نگاه میکنم. این نشان میدهد که سریال دیده شده و تاثیرگذار بوده است. یک سوتی از ما گرفتند، دیدم تصویرش 33 هزار بار به اشتراک گذاشته شده بود! این خیلی جالب بود.
یک روزنامهنگار اجتماعی
یکی از مسائلی که غیرمستقیم در این سریال بررسی شده، مسئله مهاجرت است که اتفاقا میان جوانها فراگیر شده. تو خودت تا حالا به مهاجرت فکر کردهای؟
بله؛ هم قبلا به این موضوع فکر کردهام و هم گاهی الان به آن فکر میکنم.
فکر می کنی دلیل عمدهای که جوانها به مهاجرت فکر میکنند، چیست؟
متاسفانه، این مسئله از اتفاقات خیلی کوچک نشات میگیرد که رفتهرفته تبدیل به عقده میشود و باقی میماند. مثل زخم سر بازی که میماند و عفونی میشود و به جامعه سرايت میکند. وقتی چنین عقدههایی باقی میمانند، کمکم نسبت به جامعه و کشور خود بیاعتماد و کمعلاقه میشوی و دلت میخواهد از این سرزمین دل بکنی و بروی. مثلا یک دختر جوان اینجا کار میکند و درآمد دارد اما نمیتواند یک ماشین برای خودش بخرد. رفتهرفته این تلاش زیاد و دستیابی نداشتن به امکانات معمول به واسطه مشکلات مالی و... تبدیل به عقده میشود. تصور میکنی ایجا نمیتوانی رشد کنی و همین میشود که مهاجرت را در ذهن برخي جوانهای امروزی پررنگ کرده است. بگذارید یک مثال بزنم. در دنیا داشتن یک اینترنت پرسرعت امروزه یکی از بدیهیترین و سادهترین امکانات است. هر جایی بروی میتوانی همزمان از اینترنت با سرعت بالا استفاده کنی و به کارهایت برسی اما وقتی در خودت این اتفاق نمیافتد (اگرچه به نظر اتفاق کوچکی میرسد) اما تبدیل به دلیلی برای مهاجرت میشود.
فکر میکنی روزنامهنگار خوبی بشوی؟
من اگر روزنامه نگار بشوم، خیلی زود سر از جاهایی که نباید درمیآورم! اما اگر روزنامه نگار بودم، مطمئنا در حوزه اجتماعی فعال بودم.
نوشتن را دوست داری و تجربه کردهای؟
قبلا مینوشتم ولی الان خیلی کم پیش میآید که بنویسم. این روزها بیشتر دلم میخواهد ساختن فیلم کوتاه را تجربه کنم.

رها از کجا آمد؟
تو در این سریال نقش رها را بازی میکنی که درگیر اعتیاد است. آن هم در سن کم. برای نزدیک شدن به این نقش چه کردی؟
من سر فیلم «سوت پایان» با دخترانی هم که اعتیاد داشتند، از نزدیک آشنا شدم. برای «مادرانه» هم همان تجربه کمکم کرد. از طرف دیگر در پیشتولید «مادرانه» یک آقا از کمپهای ترک اعتیاد به کمکمان آمد تا ما را با شرایط و ویژگیهای یک دختر معتاد آشنا کرد. در نهایت هم یکی از دوستانم که به دليل اعتیاد از همسرش جدا شده بود، خیلی به من برای ايفاي این نقش کمک کرد. البته معمولا من بزرگترین کمکم را از فیلمها میگیرم. برای همین قبل از شروع فیلمبرداری، فیلمهایی در این مضمون دیدم تا ذهنم آمادگی پیدا کند. اعتیاد، تنها مسئلهای است که من در زندگیام واقعا از آن میترسم. با اینکه کلا آدم نترسی هستم. من هر وقت کسی را ديدهام که اعتیاد داشته، از او فاصله گرفتهام.
اگر روزی یکی از نزدیکانت دچار اعتیاد شود، باز هم از او فاصله میگیری؟
(فکر میکند) من مطمئنا همه تلاشم را میکنم که او را از این گرفتاری نجات دهم. ولی متاسفانه عقیدهای به ترک واقعی ندارم. ترک، مال موتور و دوچرخه است (میخندد).
عاشق نجوم هستم
گفتی آدم نترسی هستی. کلا اهل هیجان هستی؟
خیلی؛ کار من، یعنی بازیگری، خودش سراسر هیجان و ماجراجویی است چون هر بار درگیر حسی با کاراکتری میشوی که خیلی متفاوت است و باید کشفش کنی ولی از وقتی درگیر سینما شدم، زندگیام از حالت عادی خارج شد.
چه ماجراجوییهایی قبلا داشتی؟
من قبلا نجوم کار میکردم و اکثرا خانه نبودم و در بیابان و کویر سفر میرفتم. خیلی نجوم را دوست دارم چون خیلی اتفاقات جالبی در این فضا میافتد اما متاسفانه 4،3 سال است دیگر فرصت پرداختن به نجوم را نداشتهام.
وقتهای خالیات را چه کار میکنی؟
من تقریبا در تمام وقتهای خالیام، فیلم میبینم. متاسفانه کتاب خواندنم کمی کم شده. ورزش هم میکنم.
ورزش خاصی را دنبال میکنی؟
ورزشکار حرفهای نیستم اما بدنسازی، شنا و سوارکاری میکنم. ورزش برایم، بیشتر حکم تفریح دارد.

بعد از «مادرانه» خانوادهها حساس شدهاند
در «مادرانه» رها، دختری است که با خانوادهاش درگیر است. خودت ارتباطت با پدر و مادرت چطور است؟
پدرم فوت شده و من با مادر و برادرهایم زندگی میکنم. ارتباط خیلی خوبی هم با آنها دارم.
نظر آنها درباره کارهایت و مخصوصا «مادرانه» که در حال پخش است، چیست؟
هم مادر و هم برادرم مشوق من در این کار هستند. من برعکس خیلیها اصلا با خانوادهام سر مسئله بازیگر شدن و کار سینما مشکل نداشتم. اصلا دوست داشتند که من فعالیت هنری داشته باشم ولی مادرم کمی به دليل نقشم در «مادرانه» اذیت شده. به هر حال شاید برایش سخت باشد که من را در قالب یک معتاد ببیند. برادرم هم هر شب «مادرانه» را دنبال میکند و میگوید دوستانش معتقدند خانوادههایشان بعد از پخش «مادرانه» بیشتر روی رفتارها و رفت و آمدهایشان حساس شدهاند (میخندد). البته راست هم میگوید. در شبکه اجتماعی هم متوجه چنین بازخوردی شدم. البته من از زاویه مثبت به این ماجرا نگاه میکنم. این نشان میدهد که سریال دیده شده و تاثیرگذار بوده است. یک سوتی از ما گرفتند، دیدم تصویرش 33 هزار بار به اشتراک گذاشته شده بود! این خیلی جالب بود.
یک روزنامهنگار اجتماعی
یکی از مسائلی که غیرمستقیم در این سریال بررسی شده، مسئله مهاجرت است که اتفاقا میان جوانها فراگیر شده. تو خودت تا حالا به مهاجرت فکر کردهای؟
بله؛ هم قبلا به این موضوع فکر کردهام و هم گاهی الان به آن فکر میکنم.
فکر می کنی دلیل عمدهای که جوانها به مهاجرت فکر میکنند، چیست؟
متاسفانه، این مسئله از اتفاقات خیلی کوچک نشات میگیرد که رفتهرفته تبدیل به عقده میشود و باقی میماند. مثل زخم سر بازی که میماند و عفونی میشود و به جامعه سرايت میکند. وقتی چنین عقدههایی باقی میمانند، کمکم نسبت به جامعه و کشور خود بیاعتماد و کمعلاقه میشوی و دلت میخواهد از این سرزمین دل بکنی و بروی. مثلا یک دختر جوان اینجا کار میکند و درآمد دارد اما نمیتواند یک ماشین برای خودش بخرد. رفتهرفته این تلاش زیاد و دستیابی نداشتن به امکانات معمول به واسطه مشکلات مالی و... تبدیل به عقده میشود. تصور میکنی ایجا نمیتوانی رشد کنی و همین میشود که مهاجرت را در ذهن برخي جوانهای امروزی پررنگ کرده است. بگذارید یک مثال بزنم. در دنیا داشتن یک اینترنت پرسرعت امروزه یکی از بدیهیترین و سادهترین امکانات است. هر جایی بروی میتوانی همزمان از اینترنت با سرعت بالا استفاده کنی و به کارهایت برسی اما وقتی در خودت این اتفاق نمیافتد (اگرچه به نظر اتفاق کوچکی میرسد) اما تبدیل به دلیلی برای مهاجرت میشود.
فکر میکنی روزنامهنگار خوبی بشوی؟
من اگر روزنامه نگار بشوم، خیلی زود سر از جاهایی که نباید درمیآورم! اما اگر روزنامه نگار بودم، مطمئنا در حوزه اجتماعی فعال بودم.
نوشتن را دوست داری و تجربه کردهای؟
قبلا مینوشتم ولی الان خیلی کم پیش میآید که بنویسم. این روزها بیشتر دلم میخواهد ساختن فیلم کوتاه را تجربه کنم.